بگریز،بگریز
گنجشک کوچک
ازاین بروبوم
از کنج این ویرانه شوم
منشین چنین تنها و خاموش
برروی این سنگ سیاه گرد آلود
چای تو بالای درختان بلند است
منشین تو،منشین
درزیر این سقف پرازدود
اینجا مکان عنکبوتان سیاهست
تابرمگسها درشت پشم آلود
دندان فشارند
اینجا مکان کرکسانست
تاباولع برگندومردار
منقارکوبند
اینجا نه جای توست!آنجاست
آنسوی آن کوه
دشتی است هموار
هرسوی درختان فراوان
باشاخه های سبز وپربار
همچون تو گنجشک کوچک
برروی هر شاخ درختی
آواز خوانان و نغمه سازند
هرکنج بلبلهای زیبا
آزادو فارغبال و دلشاد
آرام نرد عشق بازند ،
گنجشک کوچک
اینسان چرا بنشسته ای زار
تنهاو مغموم
در کنج این ویرانه شوم
منشین تو ،منشین
اینجا نه جای توست !آنجاست
آنسوی آن کوه
بگریز،بگریز
جستجو در کل مطالب این وبلاگ، حتی مطالب بایگانی شده!