سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مطالب خواندنی - به یاد بهترین ها
صفحه اصلی وبلاگ
پارسی بلاگ
شناسنامه من
ایمیل من
من در یاهو
 RSS 
اوقات شرعی
چهارشنبه 85 شهریور 15 ساعت 11:58 صبحمطالب خواندنی

کاش می دیدم چیست

آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست

آه وقتی که تو لبخند نگاهت را می تابانی

بال مژگان بلندت را می خوابانی

آن وقتی که تو چشمانت

آن جام لبالب از جان دارو را

سوی این تشنه جان سوخته می گردانی

موج موسیقی عشق

از دلم میگذرد

روی گلرنگ شراب

در تنم می گردد

دست ویرانگر شوق

پرپرم میکند ای غنچه رنگین پرپر

من در آن لحظه که چشم تو به من می نگرد

برگ خشکیده ایمان را...در پنجه باد

نور پنهانی بخشش را...در چشمه مهر

اهتراز ابدیت میبینم

بیش از این سوی نگاهت نتوانم گریست

اهتراز ابدیت را یارای تماشایم نیست

کاش میگفتی چیست

آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاریست

کاش میشد روزی نیاد که وعده ها بوی خیانت بگیرن

کاش میشد روزی نیاد دروغ و نیرنگ و ریا جای صداقت بشینن

کاش میشد روزی نیاد که مردم ما عشق رو فراموش بکنن

کاش میشد روزی نیاد ستاره ها شبها رو خاموش بکنن

کاش میشد روزی نیاد شاپرکها از توی خونه ها برن

کاش میشد روزی نیاد کبوتر ها پر بزنن تنها برن

کاش میشد روزی نیاد مردم گلها رو پرپر بکنن

کاش میشد روزی نیاد لیلی و مجنون و فراموش بکنن

اینگونه باش:

 

شاد اما دلسوز

ساده اما زیبا

مصمم اما بی خیال

متواضع اما سربلند

مهربان اما جدی

سبز اما بی ریا

عاشق اما عاقل

یه لحظه چشمات ببند... ببین هنوز دوست دارم ..

شبها که خوابت نمیره... منم به یادت بیدارم...

گریه نکن برای من....رسم زمونه همین...

من هنوزم پیشتم...نگاه تو نمیبینه

 

 

هیچ می دانی که رفتی من چه حالی داشتـــــم

لحظه ها زل می زدم برقاب عکس خاطــــرات

لحظه ها رد می شد ومن عشق خیالی داشتم

لحظه ها رد می شد و رد می شدی ازپیش من 

پیش چشمم چشمه ی آب زلا لی داشتــــم

دور خود می گشتمو با خود جدالی داشتـــم

چو خورشید زنم سوی تو پر

چون ماه شبی می کشم از پنجره سر

افسوس که خورشید شدی تنگ غروب

اندوه که مهتاب شدی وقت سحر

 

کاش می شد با سکوت دعوا کنیم

        زندگی را در بهار معنا کنیم

                  کاش می شد در خزان بی کسی

                             دوستی را در غزل پیدا کنیم

                                        کاش می شد ماتم امروز را

                                                 آرزوی خوب فرداها کنیم

فراموشت نخواهم کرد

ای عشق مدد کن که به سامان برسیم چون مزرعه ی تشنه به باران برسیم یا من برسم به یار و یا یار به من یا هردو بمیریم و به پایان برسیم

 میدونی چرا وقتی کسی که عاشقشی میمیره تو فقط گریه میکنی؟ چون فقط بهش عادت کردی ولی اگه واقعا عاشقش باشی توهم میمردی

 هفت شهر عشق شهر اول : نگاه و دلربایی شهر دوم : دیدار و آشنایی شهر سوم : روزهای شیرین و طلایی شهر چهارم : بهانه،فکر،جدایی شهر پنجم : بی وفایی شهر ششم : دوری و بی اعتنایی شهر هفتم : اشک،آه،تنهایی

هنگام تولد تو گریه  می کردی و جهان شاد بود  .

چنان زندگی کن که هنگام مرگت جهان گریه کند و تو به وجد آیی

 

مهم تر از هر چیز :

با خویشتن خویش صادق باش .

آن گاه همانطور که شب در پی روز می آید

با دیگران هم صادق خواهی بود .

 

آهسته رفتن هراسی ندارد

سکون هراس آور است

چون همه موجودات زنده مقدس اند لطف زندگی در زندگی تجلی می یابد

 

 

ما درس سحر در ره میخانه نهادیم

محصول دعا در ره جانانه نهادیم

در خرمن صد زاهد عاقل زند آتش

این داغ که ما بر دل دیوانه نهادیم

سلطان ازل گنج غم عشق به ما داد

تا روی در این منزل ویرانه نهادیم

در دل ندهم ره پس از این مِهر بتان را

مُهر لب او بر در این خانه نهادیم

 

من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم //////......//////چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم

 

جملات زیبا

یک

دوستت دارم, نه به خاطر شخصیت تو, بلکه بخاطر شخصیتی که من در هنگام با تو بودن پیدا می کنم.
دو

هیچکس لیاقت اشکهای تو را ندارد و کسی که چنین ارزشی دارد باعث اشک ریختن تو نمیشود.


سه

اگر کسی تو را آنطور که میخواهی دوست ندارد, به این معنی نیست که تو را با تمام وجودش دوست ندارد.

چهار

دوست واقعی کسی است که دستهای تو را بگیرد ولی قلب تو را لمس کند.




پنج

بدترین شکل دلتنگی برای کسی آن است که در کنار او باشی و بدانی که هرگز به او نخواهی رسید.




شش
هرگز لبخند را ترک نکن, حتی وقتی ناراحتی چون هر کس امکان دارد عاشق لبخند تو شود.




هفت

ممکن است در تمام دنیا فقط یک نفر باشیم ولی برای بعضی افراد تمام دنیا هستی.



هشت

هرگز وقتت را با کسی که حاضر نیست وقتش را با تو بگذراند, نگذران.



نه
شاید خدا خواسته است که ابتدا بسیاری افراد نامناسب را بشناسی و سپس شخص مناسب را, به این ترتیب وقتی او را یافتی بهتر می توانی شکرگزار باشی.


ده

به چیزی که گذشت غم نخور, به آنچه پس از آن آمد لبخند بزن.



یازده

همیشه افرادی هستند که تو را می آزارند, با این حال همواره به دیگران اعتماد کن و فقط مواظب باش که به کسی که تو را آزرده دوباره اعتماد نکنی.

دوازده

خود را به فرد بهتری تبدیل کن و مطمون باش که خود را می شناسی قبل از آنکه شخص دیگری را بشناسی و انتظار داشته باشی او تو را بشناسد.

سیزده

زیاده از حد خود را تحت فشار نگذار, بهترین چیزها در زمانی اتفاق می افتد که انتظارش را نداری.

چند جمله زیبا که فکر روی انها باعث پیشرفت پروفیل کمال خواهد شد.
۱- رنج مادر شادیهاست و زیر هر رنجی هزاران گنج نهفته است.
۲- حس شدید محرومیت فراوان به همراه دارد.
۳- در پس هر لذتی نقمتی نهفته است.
۴- همیشه بگویید همه چیز به اندازه کافی است.
۵- خواستن چیزی آنرا از شما دور می نماید.
۶- هیچگاه نخواهید باور داشته باشید که انرا به دست می آورید و همیشه دعای شکر کنید که خدایا شکر به خاطر ( چیز مورد نظر) که به من خواهی داد البته اگر به خیر و صلاح من است.


هر آدمی لبخندی از خداوند است. سلام به شما که زیباترین لبخند از خداوندی ...

سلام به شما دوستان عزیز که سری به خانه ی سکوت ما زدید ٬ این هم چند جمله ی زیبا هدیه به شما دوستان عزیز: (راستی من نمی گم نظر بدید!!! آخه اگه جمله هام قشنگ باشه حتما نظر میدید نه؟؟؟)

رسم عاشقی نیست که یک دل و دو دلبر داشتن « تقدیم به تمام بی معرفتها »

هیچکس به دلش نمی تونه یاد بده که نشکنه ولی میتونه به دلش یاد بده که اگه شکست ٬ دست اونی رو که دلشو شکسته نبره.

دوست دارم هر وقت دلم برات تنگ میشه بارون بیاد تا بدونی به اندازه ی قطره های باران گریه کردم و دوستت دارم.

امروز بارون عشق بارید و من خیس عشق شدم و تو مثل همیشه چتر بی وفایت را باز کردی.

هیچ وقت گریه نکن چون هیچ کس لیاقت اشکهای تو رو نداره و یا اگر هم داره طاقت دیدنشو نداره.

به آسمون نگاه میکنی پر از ستاره است ٬ دوست داری کدوم مال تو باشه؟به اونی که کم نورتره قانع باش و قدرش رو بدون چون به اونی که پررنگتره همه نگاه میکنن.

اگر میدانستی که چقدر دوستت دارم ٬ برای آمدنت هیچگاه باران را بهانه نمیکردی ٬ ای رنگین کمان.

اگر اشکی بودم در چشمانت به روی گونه ات و لبانت سرازیر می شدم ٬ اما اگر تو اشکی بودی در چشم من هرگز نمی گریستم. به خاطر ترس از دست دادن تو.

جذابترین مرحله ی عشق لحظه ای است که از من همان چیزی را بخواهی که ندارم ...

این بار نمی زارم هیچ کس بین ما فاصکه بیاندازه ٬ و هر چی دیوار بسازند و من هم به همون اندازه پنجره می سازم. بعد با سنگ عشق همه ی شیشه های فاصله رو می شکونم.

از اول بهار زندگیت تا زمستان 1384 هر چقدر خدیدی دوستت دارم٬ از الان تا آخر عمرت با هر خنده ی تو دوست داشتنم بیشتر می شه. پس هر وقت می بینمت لبخند بزن.

دریا به نزدیکان خود گوهر می بخشد و به آنهایی که دورند باران ...

بار خدایا از عشق امروزمان برای فردایمان چیزی باقی بگذار به اندازه ی یک مشت ٬ یک لبخند تا به یاد داشته باشیم روزی عاشق هم بودیم.

عشق مثل ساعت شنی می مونه ! هم زمان که قلبت پر میشه ٬ مغزت خالی میشه.

کاش معشوق ز عاشق طلب جان می کرد تا که هر بی سروپایی نشود یار کسی.

اگر خطاهایم همین است که تو را دوست دارم ٬ پس از این بیشتر از پیش خطا خواهم کرد


متن فوق توسط: امیر ارسلان شریفی نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درباره خودم
مطالب خواندنی - به یاد بهترین ها
امیر ارسلان شریفی
تنها ارزوی من رسیدن به بالاترین درجه هست پس می خواهم شما را با خودم هم گام کنم
لوگوی من
مطالب خواندنی - به یاد بهترین ها
آهنگ وبلاگ من
اشتراک در خبرنامه
 
جستجو در کل مطالب
 :جستجو

جستجو در کل مطالب این وبلاگ، حتی مطالب بایگانی شده!