سفارش تبلیغ
صبا ویژن
امیر ارسلان شریفی - به یاد بهترین ها
صفحه اصلی وبلاگ
پارسی بلاگ
شناسنامه من
ایمیل من
من در یاهو
 RSS 
اوقات شرعی
جمعه 85 آبان 5 ساعت 3:42 عصردوستت دارم

متن فوق توسط: امیر ارسلان شریفی نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
جمعه 85 آبان 5 ساعت 12:49 عصرحتما بخونش(2)

ای روح اگر نادانی به تو بگوید که روح همچون جسم از بین می رود  و آنچه از بین رفته هرگز باز نمی گردد به او بگویید گل از بین می رود اما دانه اش باقی می ماند و همچون راز جاودان حیات پیش رویمان است.

 

 

 

ای محبوبم من تو را در رویاهایم دیدم. در تنهایی خویش به سیمای تو چشم دوخته بودم . تو شریک گمگشته روح منی و نیمه نیکوتر من که آنگاه که به من امر کردند به این دنیا بیایم از من جدا گشته بود.

 

 

 

هنگام جزر دریا جمله ای را بر روی شنهای ساحل نوشتم .هنگام مد دریا به ساحل بازگشتم تا آن را دوباره بخوانم ودر آن اندیشه نماییم اما هیچ ندیدم مگر جهل خویش را.

 

 

به من می گویند:اگر اسیر خفته ای را دیدید بیدارش نکنید شاید که آزادی را در خواب می بیند.

اما من می گوییم: اگر اسیر خفته ای را دیدید بیدارش کنید و آزادی را برایش باز گویید.

 

 

بیهوده سعی کردم تا بیاموزم چگونه او را دوست بدارم اما نیاموختم زیرا عشق نیرویی است که دلهایمان را زنده می کند در حالی که دل هایمان نمی توانند آن را بیافرینند.

 

 

پرنده از میان دستهایم گریخت و به سوی قفس دیگری پرواز کرد تا در آنجا خار و زهر تناول کند.

 

 

اگر آدمی دوست عزیزی از دست می دهد می تواند به اطراف بنگردو دوستان بسیاری را  بیابد تا به او تسلی دهند و بر صبرش بیا فزایند.

 

 

اگر مردی آسایش دل را از دست بدهد دیگر کجا می تواند آن را دوباره به دست آورد و با چه چیزی آن را عوض کند؟

 

 

سرنوشت زمان در هنگام غفلت به سراغمان می آید و با چشمانی هراس انگیز به ما می نگرد و با چنگال های تیزش گردنمان را می فشارد و به طرز خوشنت آمیزی ما را بر زمین می زند و با پاهای آهنینش له مان می کند آنگاه خنده کنان می رود و دور می شود. اما طولی نمی کشد با پشیمانی باز می گردد و با دستان ابریشمیش  پیکرمان را بر می دارد و برایمان سرود امید می خواند.

 

 

هیچ روز و شبی سپری نمی شود که در سراسر آن بتوانیم انگشت زندگی را لمس کنیم و لبخند بزنیم و شادمان شویم.

تا حالا فکرشو کردی ...

اگه یه روز پائیزی    

میخای بری یه پارک خلوت تا با تنهاییهای خودت یه چند ساعتی رو سر کنی

قدم بزنی به روزهای گذشته عمرت به خاطرات قدیمی به لحظه های پر شورو دوست داشتنی

به همه اتفاقات خوب زندگیت فکر کنی

ولی وقتی به این نتیجه میرسی که تنهایی یه غم عظیمی تو وجودت موج میزنه

(البته تنهایی نه به معنی بی کس بودن یا اینکه دوست نداشته باشی به معنی این که اون لحظه که داری قدم میزنی تو ذهنت هیچ کسی نباشه که تو افکارش گم بشی یا حد اقل لیاقت نداشته باشه )

اونوقت یه برگ رو برداری با خودت باری خونه

چه لذتی داره حد اقل میدونی که دیگه تنها نیستی و میتونی با برگ قشنگت درد دل کنی

این متن تقدیم به همه اونایی که

یه بازی جالب که من مدتها پیش دیدمش ولی یادم رفت بزارمش تو وبلاگ حالا پیداش کردم و میزارم تا ببینید

فقط زیاد عجله نکن تا ته و با دقطبخون میفهمی که خیلی معجزه میکنه

زیاد   

 


متن فوق توسط: امیر ارسلان شریفی نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
جمعه 85 آبان 5 ساعت 12:18 عصرپند ها
دراین خاک،دراین پاک،به جز عشق،به جزمهر،دگرهیچ نکاریم( مولانا)

2. دل دلایلی دارد که عقل به طور کلی ازآن بی خبراست.( پاسکال)


3. هرکسی چیزی را می بیند که آن را در قلب خود حمل می کند.( گوته)


4. فقط آنها که رنج می برند می توانند عشق بورزند وفقط آنها که عشق می ورزند میتوانند زنده بمانند.( دکارت)


5. عشق حیات عاشق را تشکیل می دهد وگرنه معشوق بهانه است.( ناشناس)


6. مرا اندکی دوست بدار ولی طولا نی.( ناشناس)


7. معتقدم که سرنوشت انسانها را فقط محبت معلوم می کند وبس.( شکسپیر)


8. شریف ترین دلها دلی است که اندیشه ی آزار کسان درآن نباشد.( زرتشت)


9. آنجا که مهربانی نمیتواند راه برود،می خزد. ( ناشناس)


متن فوق توسط: امیر ارسلان شریفی نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
جمعه 85 آبان 5 ساعت 11:10 صبحسوخته دل

 

دلم برای کسی تنگ است که درجنوب ترین جنوب با من بود / در شمال ترین شمال با من رفت // کسی که بی من ماند // کسی که با من نیست // کسی ...... // - دگر کافی است


 چگونه دوستت دارم بگذار بشمرم تورا با عمق و عرض و طول دوستت دارم با احساسات نامرئی به اندازه پایان هستی من تو را هر روز دوست دارم مثل نیاز انسان به افتاب و شمع تو را ازادانه دوست دارم مثل تلاش انسان برای رسیدن به حق تو را خالصانه دوست دارم مثل احساس بعد از دی تو را به اندازه قدیمی و ایمان کودکی ام دوست دارم با عشقی که سالها گم کرده ام با نفسم و با معصومیت از دست رفته ام

 یک بار در خواب خورشید سوزان عشق خویش را دیدم با گیسوانی زیبا، با بوته ای سبز و میخکی در دست با لبان شیرین وسخنان تلخ با ترانه هایی غم انگیز و نغمه هایی اندوهگین دیریست رویاهایم رنگ باخته و محو شده اند رویای دوست داشتنی من یکسره پنهان شده است! تنها آتشی سوزان برایم مانده که آن را در اشعاری نغز ریخته ام تنها تو ماندی. ای سرود یتیم! اکنون تو نیز دور شو! و در پی آن رویایی باش که دیریست از نظرم محو شده آنگاه که او رایافتی ، سلام مرا به او برسان سلامی روشن از من به آن سایه ی بی وفا


 از دشمنی تا دوستی یک لبخند از جدایی تا پیوند یک قدم از توقف تا پیشرفت یک حرکت از عداوت تا صمیمیت یک گذشت از شکست تا پیروزی یک شهامت از عقب گرد تا جهش یک جرات از نفرت تا علاقه یک محبت از خست تا سخاوت یک همت از صلح تا جنگ یک جرقه از آزادی تا زندان یک غفلت
 

 به نام او به یاد تو سلام:سلامی به گرمی آفتاب به لطافت ابر به روشنی مهتاب و به زیبایی چشمانت،چشمانی که با یک نگاه دل هزارن مو جود را به لرزه در می آورد که یکی از انها من باشم . سلامی به نغمه شیدایی بلبلی که از سرزمین عشق و آرزوها شروع به پرواز نموده و راه طولانی و خسته کننده را با تمام وجود بال و پر زده تا پیامی برای معشوقی که با تمام وجود در قلب من جای دارد بیاورد و اری عشق من آن معشوق تو هستی وآن پیام چیزی نیست جز اینکه با تمام وجود بگویم دوستت دارم، دوستت دارم

عشق یعنی قطره قطره آب شدن... در وفــور اشـک یـار گـــریان شـــدن عشق یعنی بر دلی چیره شدن... دست از جان شستن و مـجنون شـــدن عشق یعنی در حضور باران طوفان شدن... در کنار قاصدک رقصیدن و پرپر شدن عشق یعنی در عمیق قلب یار ساکن شدن... بر دامان وی افتادن و بی جان شدن عشق یعنی در پی باد رفتن و راهی شدن... از فراز کوه ها بگذشتن و پیدا شدن

 نمی دانم محبت را بـر چه کاغذی بنویسم که هرگز پاره نشود. بـرچـه گلـی بـنویـسم که هـرگز پرپر نشـود. بـر چه دیواری بنویسم که هرگز پاک نشود. بـر چه آبـی بنویسم که هـرگز گل آلود نشود. وسرانجام بـر چه قلـبی بنویسم که هـرگز سـنگ نشود
 

 هر چه می کنم به چشمانم نگاه کن . آنوقت تو خواهی دید که چقدر برایم ارزش داری در قلبت جستجو کن - در روحت جستجو کن و وقتی که مرا پیدا کردی دیگر نخواهی گشت به من نگو که ارزش سعی کردن ندارد تو نمی توانی بگویی که ارزش مردن ندارد می دانی که اینگونه است هر چه می کنم برای تو می کنم به قلب من بنگر در خواهی یافت که چیزی برای پنهان کردن ندارم مرا آنگونه که هستم بپذیر جانم را بگیر همه چیز را خواهم داد همه چیز را خواهم داد نگو که ارزش جنگیدن ندارد


 در برق آن نگاهت هر شب رهایم ای دوست شاعر شدم که روزی وصفت کنم ای دوست چشمان پر فروغت میعادگاه عشق است من آسمان چشمانت را می ستانم ای دوست


 در آینه ی پر فروغ نگاهت در اعماق سکوتت تنها محبت رامی بینم مهر تو در ذره ذره وجودم رخنه کرده سکوت زندگی ام را شکسته و حقیقت را به من نشان داده و حالا به پاکترین و مقدس ترین دوستی های دنیا قسم می خورم دوستت دارم، دوست ندارم بگویم دوستت دارم دوست دارم احساس کنی که دوستت دارم

 خانه ام وقتی که میایی تمامش مال تو هر چه دارم غیر تنهایی تمامش مال تو صد دو بیتی صد غزل دارم و حتی یک بغل شعرهای خوب نیمایی تمامش مال تو ضربه آهنگ غزلهایم صدای پای توست این صدای پای رؤ‌یایی تمامش مال تو

می دونی چرا وقتی می خوای بری تو رویا چشمهات رو می بندی ؟ ... وقتی می خوای گریه کنی یا می خوای فکر کنی ؟ ... حتی وقتی می خوای کسی رو ببوسی چشمهات رو می بندی ؟ چون  قشنگترین چیزهای این دنیا در این لحظات قابل دیدن نیستند 
 


متن فوق توسط: امیر ارسلان شریفی نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
جمعه 85 آبان 5 ساعت 10:4 صبح3 آرزو

کاش می شد قبل از رفتن به خانه جدید ادراک شناخت این که هستیم را از خدا هدیه می گرفتیم

و ای کاش می توانستیم بفهمیم چقدر میتوانیم همدیگر را دوست داشته باشیم. لا به لای تفکرات الکی گم شده ایم به این معنا که اجتماعی هستیم. میخواهم بگویم گاهی خاکی بودن و هیچ بودن یعنی + شدن با تمام کیهان

کاش فرصتی بود تا میتوانستم از تنفری که ممکن است به من داری مقداری کم کنم و بگویم . واقعا" فرصتی نیست.

 


متن فوق توسط: امیر ارسلان شریفی نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
چهارشنبه 85 آبان 3 ساعت 2:42 عصرحتما ببینید
نود درصد اتفاقاتی که رخ می دهند خوب و فقط ده درصد آنها بد هستند و بری اینکه موفق شوم باید روی آن نود درصد تمرکز کنم .

عشق به مخلوق مرا به عشق خالق می رساند .

آموخته ام که ؛ وقتی عاشقم ، عشق در ظاهرم نیز نمایان می شود . 
که ؛ عشق مرکب حرکت است نه مقصد حرکت .
که ؛ این عشق است که زخمها را شفا می دهد ، نه زمان .
که؛هیچکس در نظر ما کامل نیست مگر تا زمانی که عاشقش شویم. 
که ؛ بهترین کلاس درس دنیا کلاسی است که زیر پای خلاق ترین فرد دنیاست .
 که ؛ که مهم بودن خوبست ، ولی خوب خوب بودن از آن مهمتر است . 
که ؛ تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زدگی را تماشایی می کند . 
که ؛ خداوند همه چیز را در یک روز نیافرید پس چطور می شود که من همه چیز را در یک روز بدست آورم . 
که ؛ چشم پوشی از حقایق آنها را تغییر نمی دهد . 
که ؛ که در جست و جوی محبت و خوشبختی زمانی برای تلف کردن وجود ندارد .
 که ؛ اگر در ابتدا موفق نشدم با شیوه ای جدیدتر دوباره بکوشم . 
که ؛ موفقیت تنها یک تعریف دارد : « باور داشتن موفقیت » . 
که ؛ تنها کسی مرا شاد می کند ، که می گوید « تو مرا شاد کردی » . 
که ؛ گاهی مهربان بودند ، بسیار مهمتر از درست بودن است .
که ؛ هرگز نباید به هدیه ای که از طرف کودکی داده می شود ، « نه » گفت .
که ؛ در آغوش داشتن کودکی که به خواب رفته ، یکی از آرامش بخش ترین حس های دنیا را درون آدمی بیدار می کند . 
که ؛ زندگی مثل طاقه پارچه است . هر چه به انتهای آن نزدیک تر می شوی ، سریعتر می گذرد. 
که ؛ باید شکرگزار باشیم که خدا هر آنچه می طلبیم را به ما نمی دهد . 
که ؛ وقتی نوزادی انگشت کوچکتان را در مشت کوچکش می گیرد ، در واقع شما را به اسارت زندگی می کشد .
که ؛ هر چه زمان کمتری داشته باشم کارهای بیشتری انجام می دهم . 
که ؛ همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمکش نیستم ، دعا کنم . 
که ؛ زندگی جدیست ولی ما نیاز به «دوستی» داریم که لحظه ای با او از جدی بودن دور باشیم .
که ؛ تنها چیزی که یک شخص می خواهد ؛ فقط دستی است برای گرفتن دست او و قلبی برای فهمیدنش . 
که ؛ وقتی با کسی روبرو می شویم ؛ انتظار « لبخندی » از سوی ما دارد . 
که ؛ لبخند ارزانترین راهی است که می توان با آن نگاه را وسعت بخشید .
که ؛ باد با چراغ خاموش کاری ندارد .
که ؛ به چیزی که دل ندارد ، نباید دل بست . 
که؛ خوشبختی جستن آن است نه پیدا کردن آن .

به هرحال ممکن است ؛
حتی فقط یکی از این جملات بتواند زندگی همه ما را دگرگون کند . شاید هم از آنها درس هایی بگیریم که اگر خود می خواستیم به آنها برسیم باید از موانع سختی می گذشتیم .
شاد و پیروز باشید .
بدرود .


متن فوق توسط: امیر ارسلان شریفی نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
چهارشنبه 85 آبان 3 ساعت 2:41 عصرخیلی قشنگه

خداجون چطور پیدات کنم؟

خدا عشق است
اگر تا به حال عاشق شده و عشق را لمس کرده باشید ؛ خدا را نیز از درون و برون تجربه نموده اید.


خدا حقیقت است
اگر تا به حال راست گفته و یا حقیقتی را کشف کرده باشید ؛ خدا را نیز از درون و برون تجربه نموده اید.


خدا زیبایی است
اگر تا به حال چیز زیبایی را خلق و یا شاهد پیدایش زیبایی بوده اید ؛ خدا را نیز از درون و برون تجربه نموده اید.


خدا خوبی است
اگر تا به حال کار خوبی انجام داده و لذت احسان به دیگران را چشیده باشید ؛ خدا را نیز از درون و برون تجربه نموده اید.

جنبه های مثبت زندگی

زندگی بر روی زمین بسیار پرهزینه است ، اما در عوض هر سال یک سفر رایگان به دور خورشید در بردارد.


سالگرد تولد، زیبا و دوست داشتنی است؛ و هر چه تعداد آن ها بیشتر باشد، عمرتان طولانی تر است و شما بهارها و زمستانهی بیشتری دیده اید و خواهید دید


شادی از درهایی وارد می شود که شما حتی نمی دانید آنها را بازگذاشته اید.


بیشتر ما در حالی درگور می آرامیم که هنوز آهنگ زندگی ، درونمان جاری است.

بعضی از اشتباهات، خنده و شادی فراوانی به دنبال دارند ، اما نباید بیشتر از یک بار تکرار شوند.

گریه نکن، چون دیگر گذشته، بخند چون بالاخره رخ داد.

ما می توانیم چیزهای زیادی از مداد رنگی ها بیاموزیم : همه آنها با هم فرق دارند و رنگهای همه متفاوت است ... اما آنها خیلی صمیمی و مهربان در یک جعبه کنار هم هستند.

کسی واقعا شاد است که بتواند از مناظر بدیع و زیبآی عمرش لذت ببرد.

اگر روز خسته کنننده ای را گذرانده ای بدان که همیشه کسی هست که به تو فکر می کند. و تمام امروز را هم به یاد تو بوده است ؛ و او نزدیک ترین است!


متن فوق توسط: امیر ارسلان شریفی نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
چهارشنبه 85 آبان 3 ساعت 2:36 عصرچند خط خواندنی
با کسی همراه شوید که او برای شما زینت باشد نه اینکه شما برای او

زینت باشید .

ـــ آنکه بینای عیوب خود شد از دیدن عیوب مردم کور می شود .

ـــ آنکس که از روزگار تجربه آموخت هرگز فریب جهانیان را نخواهد خورد .

ـــ پیش تمام دشمنان به نزدیکترین دشمن خود که زبانت است توجه داشته

باش .

ـــ کسی را که به دوستی گرفتی نه با او مزاح کن و نه جدل .

ـــ ایمن مباش از شر کسی که برای خود ارزشی قائل نیست .

ـــ یا چنان نما که هستی یا چنان باش که مینمایی .

ـــ هر صاحب نعمتی مورد حسد دیگران است .

ـــ تا میتوانی از درخواست کردن خودداری کن .

ـــ دشمنی کسی را در دل راه مده که تو را غمگین می سازد .

ـــ آنکه راز خود را پنهان می کند کلید موفقیت را در دست دارد .

ـــ اگر بر خود مسلط باشیم فرمانروای سر نوشت خود خواهیم بود .


متن فوق توسط: امیر ارسلان شریفی نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
چهارشنبه 85 آبان 3 ساعت 2:18 عصریه دو ختی

عشق مثل ساعت شنی میمونه : همینطور که داره قلب رو پر میکنه مغز رو خالی میکنه

خیلی سخته که بغض داشته باشی ، اما نخوای کسی بفهمه ... خیلی سخته که عزیزترین کست ازت بخواد فراموشش کنی ... خیلی سخته که سالگرد آشنایی با عشقت رو بدون حضور خودش جشن بگیری ... خیلی سخته که روز تولدت ، همه بهت تبریک بگن ، جز اونی که فکر می کنی به خاطرش زنده ای ... خیلی سخته که غرورت رو به خاطر یه نفر بشکنی ، بعد بفهمی دوست نداره ... خیلی سخته ....


متن فوق توسط: امیر ارسلان شریفی نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
دوشنبه 85 شهریور 27 ساعت 1:49 عصرجملات زیبا(3)

نمی دانم

نمی دانم محبت را بـر چه کاغذی بنویسم که هرگز پاره نشود

بـرچـه گلـی بـنویـسم که هـرگز پرپر نشـود

بـر چه دیواری بنویسم که هرگز پاک نشود

بـر چه آبـی بنویسم که هـرگز گل آلود نشود

وسرانجام بـر چه قلـبی بنویسم که هـرگز سـنگ نشود

 

نمی دانم

نمی دانم محبت را بـر چه کاغذی بنویسم که هرگز پاره نشود

بـرچـه گلـی بـنویـسم که هـرگز پرپر نشـود

بـر چه دیواری بنویسم که هرگز پاک نشود

بـر چه آبـی بنویسم که هـرگز گل آلود نشود

وسرانجام بـر چه قلـبی بنویسم که هـرگز سـنگ نشود

 

نمی دانم هنگام فراق و غربت بگریم یا بخندم ولی با اطمینان از فرسنگها فاصله ها به تو می گویم که عزیزم یادت همیشه در ذهن من خواهد ماند و تا همیشه دوستت دارم .

وقتی که تو را دیدم بذر عشق در قلبم کاشته شد با محبت آن را آبیاری کردم و با لطافت آن را نورانی کردم و اینک عشقت در قلبم سر به فلک کشیده و جوانه های خاطره را به میوه های آرزو سپرده من با دستان انتظار میوه هایت را می چینم و لبریز از امید فریاد می کشم تک درخت عشق و امید و آرزوی من با تمام وجود دوستت دارم

 

کلماتی که بعد از خواندن کلمه ی نورانی مادر به ذهن خطور می کند : مهربان ، سنگ صبورزندگی ، تمام هستی ، خوبیها ، پاکی ها ، و هر چقدر هم بگیم بازم کمه چن تا هم شما یادآوری کنین ....

 

نمی دانم هنگام فراق و غربت بگریم یا بخندم ولی با اطمینان از فرسنگها فاصله ها به تو می گویم که عزیزم یادت همیشه در ذهن من خواهد ماند و تا همیشه دوستت دارم .

وقتی که تو را دیدم بذر عشق در قلبم کاشته شد با محبت آن را آبیاری کردم و با لطافت آن را نورانی کردم و اینک عشقت در قلبم سر به فلک کشیده و جوانه های خاطره را به میوه های آرزو سپرده من با دستان انتظار میوه هایت را می چینم و لبریز از امید فریاد  میکشم تک درخت عشق و امید و آرزوی من با تمام وجود دوستت دارم

در چشمانت چیست که مرا به سوی خود میکشد؟ در گرمی دست هایت چیست که دستهایم آنها را میطلبد ؟ در آینه چشمهایم بنگر چه میبینی؟ آیا میبینی که تو را میبیند؟ صدای طپش قلبم را میشنوی که فریاد میزند دوستت دارم دوست ندارم که بگویم دوستت دارم دوست دارم که بدانی دوستت دارم

 


متن فوق توسط: امیر ارسلان شریفی نوشته شده است| نظرات دیگران ( نظر)
<      1   2   3   4   5      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
درباره خودم
امیر ارسلان شریفی - به یاد بهترین ها
امیر ارسلان شریفی
تنها ارزوی من رسیدن به بالاترین درجه هست پس می خواهم شما را با خودم هم گام کنم
لوگوی من
امیر ارسلان شریفی - به یاد بهترین ها
آهنگ وبلاگ من
اشتراک در خبرنامه
 
جستجو در کل مطالب
 :جستجو

جستجو در کل مطالب این وبلاگ، حتی مطالب بایگانی شده!